امروز روز زن بود...نزدیک ساعت 6 عصر رضا بهم پیام داد گفت بیا سر چهار راه...منم برنج رو دم گذاشتمو رفتم...دیدم رضا از دور داره میاد...پیاده با یه گل آبی خوشرنگ تزیین شده...کلی ذوق کردم...ماشینش رو تو خیابون بالایی پار کرده بود و گفت بریم تو خیابون امیری برات خرید کنیم...منم گفتم عزیزم بذار ان شاءالله 5 شنبه با هم میریم بازار برا جفتمون خرید میکنیم...همین گل فعلا کافیه مهم نفس عمله...و برگشتیم خونه
روز مادر...برچسب : نویسنده : maadoottaa بازدید : 173